"جک" داخل یک سلول با زمینی خاکی زندانی است. این سلول تنها یک پنجره دارد که بهخاطر ارتفاع زیاد پنجره، کسی دستش به آن نمیرسد. بهجز یک خاکانداز چیز دیگری داخل سلول وجود ندارد. فضای داخل زندان بسیار خشک و گرم است و "جک" به این زودیها به آب و غذا دسترسی پیدا نمیکند. او تنها ۲ روز برای فرار از زندان وقت دارد وگرنه از گشنگی و تشنگی خواهد مرد.
کندن تونل راهحل مناسبی نیست. زیرا این کار بیشتر از ۲ روز زمان لازم دارد. او چگونه از زندان فرار کند؟
"جک" داخل یک سلول با زمینی خاکی زندانی است. این سلول تنها یک پنجره دارد که بهخاطر ارتفاع زیاد پنجره، کسی دستش به آن نمیرسد. بهجز یک خاکانداز چیز دیگری داخل سلول وجود ندارد. فضای داخل زندان بسیار خشک و گرم است و "جک" به این زودیها به آب و غذا دسترسی پیدا نمیکند. او تنها ۲ روز برای فرار از زندان وقت دارد وگرنه از گشنگی و تشنگی خواهد مرد. کندن تونل راهحل مناسبی نیست. زیرا این کار بیشتر از ۲ روز زمان لازم دارد. او چگونه از زندان فرار کند؟